یوتاب گلچینی از بهترین ها

فرشته ها

روزی مردی خواب عجیبی دید. دید که پیش فرشته هااست و به کارهای آنها نگاه می کند.
هنگام ورود، دسته بزرگی از فرشته ها را دید که سخت مشغول کارند و تند تند نامه هایی را که توسط پیک ها از زمین می رسند، باز می کنند و آنها را داخل جعبه می گذارند.

مرد از فرشته ای پرسید: شما چکار می کنید؟
فرشته در حالی که داشت نامه ای را باز می کرد، گفت: اینجا بخش دریافت است و ما دعاها و تقاضاهای مردم از خداوند را تحویل می گیریم.

مرد کمی جلوتر رفت. باز تعدادی از فرشتگان را دید که کاغذهایی را داخل پاکت می گذارند و آن ها را توسط پیک هایی به زمین می فرستند. مرد پرسید: شماها چکار می کنید؟
یکی از فرشتگان با عجله گفت: اینجا بخش ارسال است، ما الطاف و رحمت های خداوند را برای بندگان به زمین می فرستیم.

مرد کمی جلوتر رفت و یک فرشته را دید که بیکار نشسته است.
با تعجب از فرشته پرسید: شما چرا بیکارید؟
فرشته جواب داد: اینجا بخش تصدیق جواب است. مردمی که دعاهایشان مستجاب شده، باید جواب بفرستند ولی فقط عده بسیار کمی جواب می دهند.
مرد از فرشته پرسید: مردم چگونه می توانند جواب بفرستند؟
فرشته پاسخ داد: بسیار ساده، فقط کافیست بگویند: خدایا شکر.

2 دیدگاه

ناشناس : داستانی زیبا و احساسی بود!

پاسخ
لینک۲۸ اسفند ۱۴۰۰ ساعت ۱۶:۳۲:۵۵

نویسنده : وای داستانتان فوق العاده بود.
من خوندم و لذت بردم

پاسخ
لینک۳۰ اسفند ۱۳۹۹ ساعت ۱۶:۴۲:۲۴